نماز يكي از مهمترين عبادتها است كه در روايات و آيات به انجام اين فريضه در وقت خود با خضوع و خشوع، سفارش زيادي شده است.
از جمله در آيه 238 سورة بقره آمده است: حَـَفِظُواْ عَلَي الصَّلَوَتِ وَالصَّلَوَةِ الْوُسْطَيَ وَقُومُواْ لِلَّهِ قَـَنِتِين; بر نمازها و نماز ميانه مواظبت كنيد و خاضعانه براي خدا به پا خيزيد.
مهم در نماز در مرحله اول، صحيح خواندن و به جا آوردن همة واجبات آن بدون كم و كسري است در مرحله بعد خواندن نماز با طمأنينه و خشوع و خضوع است.
بنابراين، تا مادامي كه نمازگزار، واجبات نماز را به طور كامل انجام دهد; تند و سريع خواندن او را نميتوان به حساب سبك شمردن نماز گذاشت،
بله در صورتي كه از واجبات نماز چيزي كم كند در اين صورت به گفته روايات دزدترين دزدها خواهد بود كه نمازش همانند يك جامة كهنه، مچاله گشته
و به چهرة او زده خواهد شد.(ر.ك: ميزان الحكمه، ري شهري، ترجمه حميد رضا شيخ، حديث شماره 10713 و 10715.) هم چنان كه در روايتي آمده است:
امام عليبه مردي كه سجدههاي نمازش
را خيلي سريع به جا ميآورد فرمود: چند وقت است كه اين گونه نماز ميخواني؟ آن مرد عرض كرد: از فلان و بهمان مدت. حضرت فرمود: شخصي چون تو
در نزد خداوند همانند كلاغ است كه نوك بر زمين ميزند، اگر بميري بر غير آيين ابوالقاسم محمد6 مردهاي سپس فرمود: دزدترين مردم كسي است كه از نمازش بدزدد
.(همان، حديث شمارة 10716.) پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود:كسى كه ركوع و سجودش را ناتمام و شتابزده به جا مى آورد، نمازش پذيرفته نيست.
راه پيشگيري از عجله در نماز
حضرت ثامن الائمه « عليه السلام » چنين فرموده اند: « چون خواستي به نماز بايستي با حال كسالت ، خواب آلودگي ، عجله و شتاب و لهو و بازي نايست؛
بلكه نماز را با آرامش و وقار به جاي آور » (1)
در حديث فوق امام مي فرمايند كه نماز نبايد با عجله و شتاب خوانده شود. در اينجا ببينيم كه علت شتابزدگي در خواندن نماز و راه حل از بين بردن اين شتاب چيست؟
گاهي ما عملي را از روي شتاب و عجله انجام مي دهيم و اين ممكن است به دلايل زير باشد:
1- آن عمل براي ما ارزش چنداني ندارد: مطالبي را دراين باب خواهيم گفت.
2- از انجام دادن آن عمل لذتي نمي بريم: راه حل هايي دارد كه يكي از آنها ، همان ارزش يافتن آن و توجه به ثمره هاي نيك نماز است
و راه حلهاي ديگري كه به ياري خدا در آينده نزديك به آنها ميپردازيم.
3- عمل براي ما ارزشمند است، اما آنچه براي ما خيلي مهم بوده اين است كه خيالمان از بابت انجام عمل آسوده گردد و به اين جهت عجله مي كنيم م
ثلاً مي خواهيم زودتر به يك كسي نامه اي بنويسيم ، پس با عجله متن آنرا روي كاغذ مي آوريم و اين عجله موجب مي شود كه متن نامه از نظر ادبي و معنايي
، متن خوبي از آب در نيايد و چه بسا مورد قبول مخاطب نامه قرار نگيرد. در حالي كه اگر بدانيم كه خود توجه و دقت در عمل اهميت به سزائي در پذيرش آن دارد ،
ديگر در انجام آن شتابزدگي از خود نشان نمي دهيم.
4- كار مهمي داريم كه به خاطر اينكه زودتر به آن كار برسيم در انجام عمل ، عجله مي كنيم: مثلاً چيزي به پخش سريال مورد علاقه يا
مسابقه فوتبال نمانده و مي خواهيم نماز را در اين وقت بخوانيم. طبيعتاً سعي مي كنيم زود اين نماز را تمام كنيم تا به ابتداي سريال يا مسابقه برسيم. حال چگونه از اين واقعه پيشگيري كنيم:
راه حل:
يكي از راهها اين است كه وقت ثابتي را براي هر نماز در نظر بگيريد كه متناسب با يك نماز با حالت آرامش باشد. حال با خود شرط كنيد كه تا زماني كه اين وقت ثابت به پايان نرسيده
حق ندارم از جاي خود تكان بخورم ، حتي اگر نماز خود را زودتر از اين وقت تمام كنم باز هم نمي توانم جايگاه خود را ترك كنم تا آن زمان ثابت به انتها برسد.
مثلاً اگر بيست دقيقه را براي نماز ظهر و عصر در نظر گرفته ايم ، اگر طبق عادت گذشته ، نماز را با عجله خوانديم و زودتر از بيست دقيقه نمازها به پايان رسيد ، بايد صبر كنيم تا زمان در
نظر گرفته شده به پايان برسد آنگاه به خود اجازه ترك جايگاه نماز را بدهيم. با عمل به اين شرط پس از چند مرتبه ، نفسمان وقتي مي بيند كه با تند خواندن نماز ، نمي تواند زودتر جانماز را جمع كند ، و آخرش بايد همان زمان معين را صبر كند ، ديگر انگيزه اي براي سريع خواندن اركان نماز و عجله در انجام آن نخواهد داشت و وقت خود را كامل صرف نماز مي كند. وقتي عجله
از بين رفت
، كم كم با عنايت الهي ، آثار معنوي نماز هم در ما جلوه نموده و نماز خواندن براي ما لذت بخش و دوست داشتني خواهد شد.
ب) جواب تفصيلي :
دراينجا سخنان ارزشمندي از استاد فرزانه حجةالاسلام محمد شجاعي كه پيرامون نماز فرموده اند وبراي بحث شتاب وعجله نكردن در نماز بسيارمفيد است را مي آوريم:
... روايتي از حضرت زهرا سلام الله عليها كه از رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم، سوال كرد: « فقالت: يا ابتاه ما لمن تَهاون بصلاته من الرجال و النساء ». از رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلـم پرسيدند: كسي كه نمـازش را سبك مي شمارد چه زن باشد و چه مرد باشد، آنهايي كه نمــازشان را سبك مي شمارند چه هست بر ايشـان.
اين سبـك شمردن صحبتهاي مختلف دارد يعني: يكي اين است كه در اول وقت نماز نخواند، يكي اين است كه در موقع خـــواندن نمـاز زياد به آداب و حـدودش مقيـد نباشد(مثل اينكه با عجله وبدون مراعات موالات نماز بخواند)، سعي نكند كه آن شرايـط فضيلت را مراعات كند، بطور كلـي سبك بشمارد. يكي از صور سبك شمردن، تاخير از اول وقـت است ولي ممكن است يكي در اول وقت هم بخواند ولي به شرايط آداب و حدودش چندان پا بنـد نشود، با عجله بخواند، حضـور نداشته باشد. البتــه بعدها در دنباله اين صحبت در ادب حضـوع و خشــوع، آداب را ذكـرمي كنيم. در اينجا حضرت زهرا سلام الله عليهــا سوال مي كند كه كســي كه نمــازش را سبك بشمارد چه مي شود؟
« قال رسول الله ( ص ) : يا فاطمه مَن تَهاون بصلاته من الرجال و النساء »، فرمود: يا فاطمه كسي كه نمازش را سبك بشمارد از مـردها و زنـها، « ابتلاه اللهُ بخمس عشرة خصلة »، خدا او را به 15 خصلت مبتلا مي كند ( خيلي تهديد كننده است ) ، « ستٌ منها في دار الدنيا و ثلاث عند موتها و ثلاث في قبره و ثلاث في القيامة اذا خرج من قبره »، شش تا در زندگـي دنيــــا و سه تا در وقت مرگ و سه تا در قبـر و بــرزخ و سه تاي ديگر در قيــامت است وقتـــي از قبرش خارج مي شود.
« فاما اللواتي تصيبه في دار الدنيا »، اما شش خصلتي كه خدا پيش مي آورد دردنيا براي كساني كه نمــاز را كوچك مي شمارند:
1- « فالاولي يرفع الله البركة من عمره »: اول اين است كه خدا بركـــت را از عمــر او بــــرمـي دارد؛ اين عمــر كه من و شما مي كنيم، بركت از آن برداشته مي شود كه انسـان نداند
كه چه كرد، از كارهاي خيــر، نه از شرّ؛ مثلا كساني مي بينيد عمرشان با بركت است، خوب عبــادت مي كنند، خدمات زيــاد مي كنند مثلا فرض كنيد صاحب همين كتاب، مجلسـي، اهل تزكيه بوده، اهـل باطن بوده، فليسوف بوده، عارف بوده، خدمــاتي كه كرده، مرجعيت كه داشته، چقــدر كتاب نوشته، كتابهايش اگــر بنا باشد كه به ما بدهند از روي آن بنويسيم تا آخر عمــر تمام نمي كنيم؛ عمر با بــركت بوده؛ مقصود طولانــي بودن عمر نيست، بركت در عمر، اشتباه نكنيد.
كساني كه در نمـاز سستي مي كنند از عمرشان بركت گــرفته مي شود؛ چيز عجيبي است بعدش هم روي اين مسـاله دقت كنيد اين عمـرها كه مي گذرد، عمـر ماها و عمر بعضــي ها چگونه است در مقايســه با آنها از لحــاظ بركت؛ يرفع الله البركة في عمره.
2- « يرفع الله البركة من رزقه »: بركت را از روزيشــان هم بــر مي دارد. بركت از روزي هم اين نيست كه انســـان كم پول بدست مـي آورد يا زياد؛ نه؛ بركت در زندگي و معيشت است كه آن را خــدا بر مي دارد.
3- « و يَمحوا الله عزوجلّ سيماء الصالحين من وجهه »: سومين چيزي كه مبتلا مي شود اين است كه خداي متعال سيمــاي صالحان را ازاو بر مي گيرد؛ وقتي به صــورتش نگاه مي كنيد سيماي صالحــان در او نيست. اين هم چيزي است؛ صــالحان يك سيمايي دارند البته اهـــــل ذوق مي فهمند، اين را با ذوق و دل مي شود فهميد، نه زيبــايي ظاهري است، سيماي صالحان يك چيزي است كه اهل دل و اهل ذوق مي فهمند.
4- « و كل عمل يعمله لا يؤجر عليه »: هر عملـي كه انجام مي دهد از اعمال خيـر و عبادات، اجــري به آن داده نمي شود.
5- « و لا يرفع دعاؤه الي السماء »: پنجمي اش اين است كه دعــاي او مستجاب نمي شود.
6- « والسادسة ليس له حظّ في دعاء الصالحين »: از دعاي صالحان هم بي بهره مي شود، يعني صالحان كه براي مومنيــن و مومنــات دعاهايي مي كنند كه وظيفه اشان است، اينها از دعاي صالحان حظّـــي برايشـان نيست.
اين شش خصلتي كه در دنيا پيش مي آيد براي آنها كه نمازشــان را كوچك مي شمارند.
« و اما اللواتي تصيبه عند موته »
تكرار مي كنم كوچك شمردن نماز، تاخير از اول وقت، با عجله خواندن، آداب حضور را مراعات نكردن، درنماز ظاهرا و باطنا بازي نكردن، لباس و نظافت و اينها را مراعات نكردن خلاصه سبك شمردن.
و اما آن سه تا كه در وقت مرگش به او مي رسد:
1-« فاولاهن انه يموت ذليلا »، اولش اين است كه مرگش به صورت خفت بــار مي شود.
2- « والثانية يموت جائعا »، گـرسنه مي شود موقــع مرگ، اين گرسنگي يك گرسنگي بسيــــار اسرار آميز است كه غيــرظاهري و دنيوي است و انسانها از آن وقتي كه از اينجا به بــرزخ منتقل مي شوند و از اول انتقــال به برزخ اين گرسنگي و تشنگي شــروع مي شود و بعدش هم در قيــامت مخصوصا هست، اين يك چيزي غيــر از گرسنگي دنياست.
3- « والثالثة يموت عطشانا »، سومي هم اين است كه در حال تشنــگي است فلو سقي من انهار الدنيا لم يرو عطشه.
« و اما اللواتي تصيبه في قبره »، اما سه تــاي ديگر كه در قبر و بــرزخ به او مي رسد اين است كه:
1-« فاولاهن يوكل الله به مَلكا يزعجه في قبره »، حالا ما فكر مي كنيم اين سستــي ها كه در استخفاف به نمــاز داشته ايم زياد مهــم نبوده، آخرش اين است كه خـدا مـي بخشد؛ زياد مهـم نبوده؛ خيلي چيز مهمي بوده، حالا اين قسمتي از بيانات است كه در اينجا وارد شده دقت كنيد. اولش اين است كه خــدا مَلَكي را موكل مي كند كه در قبرش به او عذاب مي كند در بـــرزخ.
2- « و الثانية يضيق عليه قبره » ، و دومين چيز كه خدا براي او پيش مي آورد اين است كه عــالم قبرش براي او تنگ مي شود؛ اين را ديگر نمي فهميم كه چگونه تنــگ مي شود.
3- « الثالثة تكون الظلمة في قبره »، و سومي اش اين است كه عالــم قبرش براي او ظلمــاني مي شود.
« و اما اللواتي تصيبه يوم القيامة »، اما آن سه تاي ديگـــر كه در روز قيــامت برايش پيش مي آيد وقتي كه از قبرش خــارج مي شود و به قيامت و محشــر قـدم مي گذارد؛ « اذا خرج من قبره فاولاهن ان يُوكل الله به ملكا يَسحَبه علي وجهه و الخلائق ينظرون اليه »، اولش اين است كه خدا ملكي را موكل مي كند كه او را بـه رو مي برند توجــه مي كنيد نماز خوان است مردم هم نگاه مي كنند؛ غيـــر عـادي مي برند.
« و الثانية يُحاسب حسابا شديدا »، دومي اش هم اين است كه در مقـــــــام حساب، حساب شديدي از او مي كشند.
« و الثالثة لاينظرالله اليه و لا يُزكيه و له عذاب اليم »، و از همه اينها بــالاتر، خدا به او نظـر نمي كند و او را تزكيــه نمي كند و عذاب اليـم هم برايش هست. اين ها براي كســي است كه تهاون بصلاته.
روايت 66 از محاسن البرقي نقل كرده با سند از امام صادق عليه السلام قال: قال اللهُ تباركَ و تَعالي انّما اَقبلُ الصّلوةَ لمَن تَواضَع لعَظمَتي، امام صادق عليه السلام مي فرمايد: خدا فرموده است كه من نماز را قبول مي كنم از كسي كه در برابر عظمت من خاضع باشد.
در حقيقت در اين روايت شرايطي كه در قبول شدن نماز هست بيان فرموده است، البته تفسير و شرح روايت و شرايطي را كه در اينجا ذكر فرموده است بسيار طولاني است من به اجمال ترجمه مي كنم و مي گذرم اما در مجموع با همين ترجمه اجمالي مي توانيم بفهميم كه شروط يا شرايط سنگيني براي قبول شدن نماز در پيشگاه خداي متعال است. اصلش اين است كه عبادت انسان قبول بشود و اگر قبول نشود چه فايده اي مي تواند داشته باشد، اينكه انسان تكليف را به صورت صوري انجام داده است؛ البته بي فايده كامل هم نيست؛ باز از مجموعه روايات و اشارات آيات استفاده مي شود كه كسي كه نمازش قبول نشده با آنكه نماز نمي خواند يكي هم نيست، تكليفي انجام داده باز يك چيزي است اما قبول شدن، مساله ديگري است.
آنچه كه انسان را به خدا نزديك مي كند، به جوار خدا راه مي دهد، عمل هاي قبول شده است، نه هر عملي، هر عملي انسان را به خدا نزديك نمي كند ( اين نكته ها خوب يادتان باشد) هر عملي انسان را به سوي خدا نمي برد، به جوار خدا راه نمي دهد، آن عملي كه مقبول باشد انسان را به جوار خدا راه مي دهد، بسوي خدا مي برد، به خدا نزديك مي گرداند.
ببينيد چقدر فرق مي شود بين عملي كه قبول شده و عملي كه قبول نشده است، در خلال صحبتها اين را گفته ام كه حقيقت بالاتر و عميق تر از اين است، آنطور كه از آيات و روايات استفاده مي شود؛ آنكه بايد قبول شود خود انسان است در محضر خدا، قبول شدن عمل، اشاره اي است به قبول شدن خود انسان در پيشگاه خداي متعال. آنچه را كه خدا بايد قبول بكند، خود بنده است، بنده را قبول مي كند، به جوارش راه مي دهد يا قبول نمي كند.
عمل مقبول معني اش اين است كه انسان را به سوي خدا مي برد و عمل قبول مي شود يعني خود انسان مقبول حق مي گردد و بنابراين قبول شدن عمل غير از اينكه اين معني را دارد و انسان را به جوار خدا راه مي دهد و انسان را به خدا نزديك مي گرداند و به سوي او مي برد، غير از اين معني، معني عميق تري هم دارد؛ يعني عمل وقتي مقبول مي شود، انسان را مقبول خدا مي گرداند، آنچه را كه خدا قبول مي كند اصلش خود انسان است، خود بنده است، خدا بايد خود انسان را بپذيرد، به جوارش راه بدهد، و به زبان ديگر قبول خدا كه انسان را به جوار خودش راه بدهد از طريق قبول شدن عمل هاي انسان است؛ بنابراين مقبول افتادن يك عمل بسيار بالاتر از اين است، روي همين حساب هم آنها كه مي فهمند سعي مي كنند عملشان قبول شود، فقط سعي در عمل نمي كنند، اصل سعي شان بر اين است كه عملشان، عمل مقبول باشد.
آنها كه نمي فهمند مانند من و شما مي گويند، همين قدر عملي انجام بدهيد؛ آنها كه مي فهمند، غير از اينكه سعي مي كنند در عمل، سعي اصلي را در اين قرار مي دهند كه عملشان مقبول باشد، چون فاصله بين عمل قبول شده و عمل قبول نشده، همان فاصله عمل قبول شده و قبول نشده است، اين جمله را غير از اين نحو، نمي شود ادا كرد.
شروط و شرايط قبول شدن نمار را از زبان خداي متعال بيان مي فرمايد، يعني آن نمازي كه قبول مي شود و انسان را مقبول خدا مي گرداند، كدام نماز است؛ حالا روايت را دقت كنيد: عَن ابي عبدالله عليه السَلام: قالَ اللهُ تباركَ و تعالي انّما اَقبلُ الصّلوةَ لمَن تَواضَع لعَظمتي، خداي متعال فرموده، حقيقت اين است كه من نماز را قبول مي كنم ( اولين شرط را مي فرمايد ) از آن كسي كه در برابر عظمت من خاضع باشد.
شما وقتي به حال خودتان هستيد بالطبع انجذاب و كِشش روح شما، انس روح شما با كيست؟ با چه آرام مي شود؟ به سوي چه چيز ميل دارد؟ اين از خصوصيات روحي است، بالاخره هر كسي با چيزي، چيزهايي آرامش دارد، با آنها مآنوس است، بسوي آنها انجذاب دارد، با آنها خوش است، به اين مي گويند اُنـس. بين عرفا و اهل معرفت اسمش انس است. هر كسي با چيزهايي مآنوس است منتهي در محاسبه خوب دقت كنيد، شما خودتان را فريب ندهيد كه بگوييد ما مآنوس با خدا هستيم؛ اگر خواستيد بدانيد با چه چيزهايي انس داريد، نماز را ميزان قرار دهيد. گفته اند كه نماز ميزان است فراموش نكنيد، براي خيلي چيزها يا مي شود گفت براي ارزيابي همه حقيقت ها، براي يك مومن و بنده خدا، ميزان نماز است.
اين را هم بايد بفهميد كه انجذاب روح شما با خداست، يا با غير خدا، به خدا مآنوس است يا به غير خدا؛ اين را هم خواستيد بفهميد باز به ميزان نماز مراجعه كنيد، ببينيد وقتي شما شروع به نماز مي كنيد از خدا در فرار هستيد، اينجا و آنجاييد، حتي به زور سعي مي كنيد خودتان را در نماز نگهداريد و فكر و دلتان اين و آن سو مي رود و نمي توانيد، بفهميد اُنس با خداست يا غير خدا؟ غير خدا؛ اين ميزان است. اگر انسان به ميزان مراجعه نكند خودش را فريب مي دهد.
انسان بايد خودش را بررسي كند و بفهمد كه انس او با چيست؟ آن وقت وقتي نتيجه گرفتيد كه روح ما وقتي ما باشيم و روح ما كه تا بخودش واگذار بكنند به غير خدا مآنوس است، بسوي غير خدا آرام است، ميل دارد، بسوي اينها كشيده مي شود و از خدا در حال فرار است، فكر مي كنيد با اين بافت روحي اگر به آن سو برويم چه مي شود؛ ما بايد به زور بسوي خدا راه پيدا كنيم يا با اُنس و كِشش؛ به زور كه نمي شود، وقتي طبيعت روح ما اين است كه از خدا فرار مي كند، وقتي كه از بدن هم قطع علاقه مي كند همين روح است، اين روح بسوي خدا نمي رود، ميل ندارد، فرار مي كند؛ اين مصيبت است ديگر، اين يكي كه بسيار مصيبت بزرگي است، نمي فهميم و نخواهيم فهميد با اين اوضـــــاع، كه اين چيست.
اما در اين وضع و حال مي شود انسان توسل بكند به اولياء از جمله حضرت زهرا سلام الله عليها كه نظري كند كه اين مشكل حل بشود و اگر اين مساله حل شود خيلي مشكل ها براي من و شما حل مي شود و آنوقت ديگر وقتي به نماز مي ايستيم، مآنوسيم، خوشحاليم، خسته نمي شويم، اينطور نماز نمي خوانيم كه زود تمام كنيم و برويم بنشينيم صحبت كنيم، اين حالت فرار است، توسل كنيد و نتيجه بگيريد؛ در اين وقتها كه گريه مي كنيد از فرصت استفاده كنيد توجهي از حضرات بشود، آنها در مجلس حضور دارند، اگر صلاحيتي در مجلس باشد...
نكته ديگر هم بگويم از نماز كه وقتي بلند مي شويد براي نماز خيلي زود و سريع نماز را شروع نكنيد، لحظاتي را بايستيد؛ اين را عمل كنيد، اين نكته براي عمل است، آن يكي كه مصيبت بود كه بايد سعي كنيد در آن مسير...
ببينيم آيا حل مي شود يا نه؟ اما اين را براي عمل مي گويم، سعي كنيد عمل كنيد خيلي مؤثر است؛ من و شما سعي مي كنيم نمازمان حالي داشته باشد و با اين وضع روحي و سابقه روحي كه داريم و داشته ايم بالاخره موفق نمي شويم، ما را رد مي كنند، فراموش نكنيد وقتي به نماز مي ايستيد، حلاوت ذكر را نداريد، به ما نمي چشانند و اصلاً حال فرار داريم كه زود تمام بشود و هر چه سعي مي كنيم متوجه باشيم باز دلمان به اين سو و آن سو مي رود، اين تازه اين سوي قضيه است كه من و شما وقتي تحليل مي كنيم، توضيح مي دهيم اين طور مي شود، اما آن ســـوي قضيــه چيست؟
ردّ خداست كه بسيار مصيبت بزرگي است و اين از روايات استفاده مي شود؛ كساني كه شرايط نماز را نداشته باشند وقتي به نماز مي ايستند، خداي متعال قسم ياد مي كند به آن عزّت و جلال خودش كه هر كسي را به جوار خود راه نمي دهد؛ كساني كه بي شرايط وارد نماز مي شوند، مي فرمايد: من حلاوت ذكرم را از او مي گيرم، او را ردّ مي كنم، راه نمي دهم؛ آن سوي قضيه بسيار خطرناك است. اين سوي قضيه را انسان فكر مي كند، زياد بد نيست ولي آن سوي قضيه را بايد كسي كه ديد توحيدي دارد اول ببيند.
درنماز عجله كردن، در نماز حلاوت نماز را نداشتن كه زودتر تمام شود، خلاص بشويم، به زور خواندن چون تكليف است و دل اين طرف و آن طرف رفتنش، يكي صورت آن ســـويي دارد و آن اين است كه خــدا راه نمي دهد، ردّ مـــي كند، فعــلاً مـن و شـما بـدون تعـــارف شُبهـــه اي ندارم كه وضــعمان همين است.
براي اين مصيبت يك چيز آساني بگويم، البته حلّ مشكل به صورت اساسي، تزكيه و سلوك و تطهير باطن را در پيش گرفتن است، ولي به قول معروف چاره ي جزيي است كه وقتي به نماز مي ايستيد، فوري شروع به نماز نكنيد، بين اقامه و نماز يا قبل از شروع اذان و اقامه، لحظاتي با دردمندي به خدا متوجه باشيد كه در محضر او هستيد، توجه يك كسي كه مُجرم است و شرمنده، كه خدايا مرا با گناهانم، با خطاهايم، با آن طغيانم، با فسادم، با عصيانم، با جرائمم مؤاخذه نكن، عفو بكن، مُجرم و شرمنده ام، مرا رد نكن، از محضر خودت بهره اي به من برسان، در نمازي كه مي ايستم مرا طَرد نكن، آن وقت اين دعا را تكميل بكنيد با قسم دادن خدا به محمّد و آل محمّد صلوات الله و سلامُه عليهم اجمعين، آن وقت شــــروع كنيـد.
آن وقت سعي كنيد كه در حال حضور باشيد، اين ( مساله فوق ) بسيار مؤثر است، يعني مُجرّب است، بالاخره انسان وقتي رو به خدا كرد، دست خالي برنمي گردد هر چه مجرم هم باشد؛ اين از من و شما، با اين وصف رو به خــدا آوردن، بـــي نتيجـه نخواهد بــود.
آن وقت مي بينيد كه سعي مي كنيد نمازتان يك حالي داشته باشد، اين سعيتان به ثمــر مي رسد تا وقتي كه اين كار را بكنيد، چون خدا كمك مي كند، راه مي دهد؛ البته گفتم چاره اساسي قضيه اين نيست، چاره اساسي اين است كه وقتي انسان به نماز قيام مي كند در حدّ خودش صلاحيت قيام به نماز را داشته باشد، خودش را تزكيه كند، اولاً از گناه سخت اجتناب كند و خودش را، باطنــش را تزكيــه كند از آنچه كه موجب مي شود خـدا ردّش كنـد.
اين كه گفتم از بعضي از روايات استفاده مي شود كه خدا مي فرمايد به عزت و جلالم قسم، حلاوت ذكرم را از تو مي گيرم، روايتي است در مصباح الشريعه، در تكبير هست آنجا كه كسي تكبير را بدون واجد شرايط بودن، بگويد كه ماها باشيم و شماها باشيد، اين خطاب از خدا مي آيد، همان تكبير اول؛ تكبيرةُ الإحرام را كسي بدون صَلاحيّـت گفت مثل من و شما، يعني تكبيري گفت كه تكبير نيست، آنوقت اين ندا مي آيد؛ البته ما فقط عدم صلاحيتمان در تكبير گفتنمان نيست، در همه جهات هست، در تكبير اين ندا مي آيد، گفتم بعد دليلش هم اين است كه وقتي ديديد در نماز راه پيدا نمي كنيد، نه اينكه شما راه پيدا نمي كنيد، يعني راه نمي دهند.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: لباس و مکان نماز گذارسجده در نمازداستان هایی در پیرامون نمازدر پیرامون قران و نماز
تأثیر نماز بر عفونت های گوارشی
اثر تجدید وضو
مسواك و وضو
امام رضا و نماز در وسط مناظره
قبولی و ارتباط اعمال با پذیرش ولایت
توصیه آیت الله ضیاء آبادی برای نماز خوان شدن فرزندان
مواردی که تاخیر نماز بهتر است
آیا صحیح نماز می خوانیم؟
خواندن نماز قضا در سفر
طب قرانی
نماز باران
من قبلا اگه دقيقه اي نمازم دير ميشد عصباني ميشدم ولي مدتيه كه تعصبم به نماز كم شده چند ماهه كه نماز
چراقرآن فرموده يقيمون الصلاة ونگفته يقرئون الصلاة؟
بنده درنماز براي تمام شدن خيلي عجله ميكنم چكاركنم نمازرابا حوصله اقامه كنم. اجركم عندالله؟
دعای بعد از نماز
چه کنیم در نماز حضور قلب داشته باشیم؟
نماز وسیله محو گناهان